پرواز در عرش

سامانه فرهنگی آموزشی پرواز در عرش

پرواز در عرش

سامانه فرهنگی آموزشی پرواز در عرش

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۲خرداد

فصل چهاردهم : کعبه

گرمای هوا خیلی اذیت میکنه مخصوصا برای منی که عادت به گرما ندارم . البته مدینه هم همچین خنک نبود ولی حوالی غدیر خیلی اذیت شدم ، مشیر فقط به خاطر پیامبر و اسلام اینجا زندگی میکنه وگرنه اونا به اینجا تعلق ندارن . نمیدونم الآن فهّام حالش چطوره ، فقط دعا میکنم که حالش خوب باشه .

زیرم رو نگاه میکنم ، هیچ گیاهی روی زمین نیست . مشیر کمی بالاتر از من پرواز میکنه .

صداش میزنم : مشیر چقدر تا مکه راه داریم ؟ من که خیلی خسته شدم !

۱۲خرداد

فصل سیزدهم : غدیر خم

هوا خیلی گرمه ، هرچند مدینه هم خیلی خنک نبود ولی هرچی به مکه نزدیک تر میشیم حرارت هوا بیشتر میشه ، آفتاب مستقیم میتابه و ذره ای ابر هم تو آسمون نیست .

از مشیر میپرسم : چقدر مونده ؟ خیلی گرمه !!

جواب میده : تقریبا وسط راهیم ، الآن نزدیک غدیر خم داریم میشیم .

۱۲خرداد

فصل دوازدهم : خدا بهترین نگهداره

 

هانی میدونی زادگاه پیامبر کجاست ؟

این صدای مشیره که نمیدونم چرا نصفه شبی بیدار شده . آروم با چشمای بسته و صدای خواب آلود جواب میدم : من فقط میدونم که الآن وقته خوابه و خوابم میاد . بگیر بخواب فردا در موردش صحبت میکنیم .

مشیر میاد بالا سرم و میگه : نصفه شب چیه ؟! پاشو , وقت نماز صبحه . بلند شو , الآن اذان رو میگن . پاشوو ...

با همون چشمای بسته میشینم و جواب میدم : نصفه شبی نماز صبح میخونن ؟! بخواب خسته ای ! هذیون میگی داداش .

۱۲خرداد

فصل یازدهم  : مباهله

 

با صدای عر عر این رفقای فهّام از خواب میپرم ، میرم لب دیوار مسجد ببینم چه خبره ؟ میبینم جفتشون زل زدن به همدیگه و بلند بلند عر عر میکنن . این دو تا یا منو میکشن یا خودشون رو.

بلند داد میزنم : کله سحری عروسی گرفتین ؟! مگه نمیبینین ملت خوابیدن ؟!

به فهّام میگم برو ساکتشون کن ، میخوام بخوابم . فهّام میره دنبالشون و من هم سرم رو میکنم زیر پرم. سعی میکنم بخوابم اما نمیشه که نمیشه . باید خودم برم ببینم این دو تا خروس بی محل چشونه ؟