پرواز در عرش

سامانه فرهنگی آموزشی پرواز در عرش

پرواز در عرش

سامانه فرهنگی آموزشی پرواز در عرش

یکی از مهمترین مسائلی که معلم ها و مربیان بزرگوار و نیز والدین محترم میبایست بدانند و دستورالعمل ها و رفتار های خود را با دانش آموز و فرزند بر مبنای آن قرار دهند ، موضوع مسئولیت محوری میباشد.

 

اگر درک صحیحی از مفهوم مسئولیت و وظیفه و نیز تفاوت هایشان با هم داشته باشیم تا حد بسیار خوبی جلو رفته و آن وقت صرفا به اقدام عملی نیاز داریم. 

نکته ای که قبل از مطالعه مطلب میبایست بدانیم آن است که ما با یک سری مفاهیمی کار داریم که عناوینی مانند مسئولیت و وظیفه را به آنان داده ایم و شاید مفهومی از این عناوین در ذهن داشته باشیم که با این بیانات تفاوت دارد. تنها کاربرد عناوین در این مسائل، یکسان بودن زبان و ادبیات گفت و گو است. لذا لطفا به مطالب و مفاهیم مطرح شده دقت فرموده و حساسیتی سر عناوین (چه این مطلب و چه در سایر مطالب) نداشته باشید.

 

یک کار یا فعالیت را به سه بخش مجزا تقسیم بندی میکنیم. در ادامه این سه بخش را توضیح و تفاوت های مسئولیت و وظیفه محوری را در هر بخش بیان میکنیم:

 

بخش اول) درخواست و سفارش:

این بخش شروع هر فعالیت است که میتواند درونی یا بیرونی باشد. در وظیفه محوری و نیز مسئولیت محوری درخواست و سفارش از طرف ما میباشد و تنها در نوع بیان که آن هم ناظر به دو بخش بعد است ، تفاوت دارد و لذا تفاوت های اصلی به بخش های دوم و سوم باز میگردد. 

در وظیفه ما در مقابل و یا فوق و بالای متربی هستیم و به او احاطه داریم و صرفا انجام و اجرای کار را به او میسپاریم.

مثلا عبارتی که در ادامه می آیند، مفهوم وظیفه را به مخاطب میرسانند:

لباس ها را بشور. 

اتاقتو مرتب کن. 

چرا نمازتو نخوندی. 

مگه تو مشق نداری داری تلوزیون نگاه میکنی!؟ 

(لحن بیان بسیار اهمیت دارد و عموما عامرانه و نگاه از بالا به پایین است) 

در مسئولیت، ما در کنار متربی(مخاطب) هستیم و نگاه از کنار بوده و مفهوم عطا کردن و سپردن مسئولیت را به مخاطب میرساند و نیز آرامش در صدای ما موج میزند. در ادامه عباراتی را بیان میکنیم که مفهوم سپردن و پیگیری مسئولیت را منتقل میکند (کاری که مسئولیت اجرا و نتایجش برعهده خود متربی است) :

_ زحمت شستن لباس ها با شما باشه.  _ میشه زحمت شستن لباس ها رو به شما (بهت) بسپارم؟ 

_ اتاقت تمیزه!؟  _ (یه درجه ضعیف تر) نمیخوای اتاقت رو تمیز کنی؟! 

_ اذان رو گفتن ؟   _ چقدر دوست دارم با هم نماز بخونیم

_ با هم نماز بخونیم؟ 

_ از درسات چه خبر؟ مشکلی نیست؟ اگه کمکی خواستی بگو. 

_ مگه قرار نذاشته بودیم تو ساعت درس، تلوزیون خاموش باشه؟ (منتظر پاسخ نباشیم و صرف یادآوری بگوییم)

 

 

بخش دوم) انجام کار و مراقبت از حسن انجام کار :

 

بخش و مرحله دوم ، خود به دو بخش کلی تقسیم میشود.

۱- انجام کار و اجرای برنامه : طبیعتا در هر دو حالت وظیفه محوری و یا مسئولیت محوری این بخش را تنها خود متربی انجام میدهد.

* نکته مهم در این جا نحوه صحیح کمک کردن است که عموما به دلیل عدم مدیریت آن ، باعث میشود کار خراب و مسئولیت از معنای خود خارج شود. در مسئولیت اصلا ما نباید شروع کننده کمک باشیم بلکه تنها اگر متربی در اجرای آن درخواست کمک کرد و ما میدانستیم که تلاش بیشتر منتهی به نا امیدی میشود ، مقدار بسیار کمی به او کمک میکنیم و تنها در حدی که امید انجام داشته باشد. 

** همیشه یادمان باشد که درگیری کودک با مسئولیت و کند بودن سرعت انجام آن باعث رشد او میشود و کمی صبر لازم است. 

۲- مراقبت و نظارت بر درستی انجام و اجرای کار : اصلی ترین بخش که مهمترین تفاوت را در بین وظیفه و مسئولیت دارد، همین بخش است. 

یک پادگان را در نظر بگیریم. هر کسی مسئولی دارد که بر کارش نظارت دارد و در صورت انجام اشتباه کار ، با او برخورد میشود. سرباز ، وظیفه ای دارد که به وی سپرده شده و صرفا در همان محدوده مشخص ، کارش را انجام میدهد. هرقدر که این نظارت بیشتر باشد، سرباز احساس تعلق کمتری نسبت به کارش دارد و تنها هدفش رضایت سرپرست و ما فوق است.

 

یک کارگاه ساختمانی با کارگران روزمزد را در ذهن خود بیاوریم. کارفرما بر کارگر نظارت دارد ، زیرا که کارگر روزمزد بوده و اگر اشتباهی انجام دهد، نتیجه گردن کارفرما است و کارگر مزدش را میگیرد و میرود تا روزی دیگر کارش را شروع کند و کارفرماست که عواقب و نتیجه کار کارگر را به عهده دارد و طبیعتا سود و ضرر نهایی کار نیز برای کارفرماست نه کارگر. (البته به شرط آنکه نگاه کارفرما وظیفه محوری باشد و البته غالبا اینگونه است ، خصوصا در سیستمی که روزمزد باشد.) 

 

در این دو مثال، سرپرست و کارفرما مسئول بوده و چون نتیجه به خودش بر میگردد و مسئولیت کار را به عهده گرفته، دائما باید نظارت داشته باشد تا سرباز و یا کارگرش اشتباه نداشته باشد و نیز آن سرباز و یا کارگر به دنبال نتایج نهایی کار نیست و صرفا در حد وظیفه خود کارش را انجام میدهد و شاید اگر نظارت کم باشد ، احیانا کوتاهی هایی هم داشته باشد و البته احساس تعلقی هم به وظیفه اش نخواهد داشت. 

حال اگر ما کار را به شکل وظیفه تعیین کرده باشیم، مراقبت از حسن انجام آن کار به عهده خود ما خواهد بود و به مانند این دو مثال، اگر اشتباهی صورت گیرد هزینه اصلی را ما میبایست پرداخت کنیم و ضررش بر ما تحمیل میشود و البته نتیجه خوبش نیز برای ماست. در مورد این مفهوم ، مطلبی دیگر را در سایت نوشته ایم تحت عنوان  «چرا فرزند ما گاهی احساس مسئولیت نمی کند؟» و لطفا جهت تعمیق و درک صحیح، آن مطلب را نیز مطالعه بفرمایید. 

 

اما اگر ما کار را به شکل مسئولیت تعریف کنیم. کار به گونه ای دیگر خواهد بود و نظارت و مراقبت را تنها خود متربی انجام میدهد و ما کوچکترین دخالتی در این مرحله نداریم تا مسئولیت کار در حقیقت به عهده خودش باشد. آن وقت تلاشش فرق میکند، زیرا که کار را از خود میداند و در آن احساس هویت میکند. 

(لطفا جهت تعمیق بیشتر و درک صحیح تر این بخش، مطلب  «احساس هویت عامل شکوفایی در هر سنی» را نیز مطالعه بفرمایید) 

در اینجا لازم است که بر خطا و شکست متربی صبر کنیم تا خود متوجه اشتباه شود و خود تصمیم به اصلاح بگیرد و خود اصلاح کند و خود به نتیجه برساند. 

طبیعتا به دست آوردن چنین نتیجه ای هزینه هایی را هم به دنبال خواهد داشت و ما موقع سپردن این مسئولیت باید این هزینه ها را پیشبینی کنیم. 

من باب مثال مسئولیت شستن ظرف ها را به متربی (فرزند و یا دانش آموز خود) سپرده ایم و ممکن است ظرف و یا ظرف هایی هم شکسته شود. برای دادن حس مسئولیت به متربی میبایست بر این شکستن ها صبر کنیم تا خود به مرور نحوه درست اینکار را یاد بگیرد و یا کثیف بشورد و آن وقت هم نباید به صورت مستقبم به کارش ورود کنیم بلکه نتیجه را به خودش بگوییم و از او تقاضای ظرف تمیز داشته باشیم . حال اگر حین انجام کار ورود کنیم که اینگونه بشور ، دیگر مسئولیت نیست و میشود آموزش و ما احساس تعلق و در پی آن احساس مسئولیت و در نهایت احساس هویت متربی را گرفته ایم و دیگر آن علاقه و شور و شعف که نتیجه احساس مسئولیت و هویت است، ایجاد نخواهد شد و رشدی در متربی نداریم و تنها به او مطلبی جدید را به شکل سنتی آموخته ایم. حال تعلیم جای تربیت را اشغال کرده است.

متربی باید نسبت به کار احساس تعلق داشته باشد. کار را از خود بداند. بار ها شاید شده باشد که افرادی در کار شما ورود کرده اند و شما ناراحت شده اید و حتی ممکن است انسان وارد فضای لج ولج بازی شود. مثلا مادر در حال پختن غذا بوده و همسرش من باب دخالت بیاید و مثلا بگوید اینقدر نباید آبش زیاد باشد. عموما پاسخ مادر ها در این حالت این است که من خود بهتر میدانم و یا اگر بد مزه شد آنوقت راجع به پختن نظر دهید و یا لطفا در مواردی که مسئولیت شما نیست دخالت نکنید. همانطور که اینگونه دخالت ها حتی اگر در آن حرف زده شده صحیح باشد ، باعث رشد و تربیت نمیشوند نسبت به فرزندان نیز همینگونه است. 

 

بخش سوم) نتیجه گیری و دریافت بازخورد مسئولیت

 

مرحله نهایی در هر مسئولیت، همین مرحله است که در آن متربی نتیجه مسئولیت خود را ملاحظه میکند.

جهت تقسیم بندی و تفکیک بازخورد ها و رفتار های مربی یا والدین مدل های مختلفی وجود دارد که ما جهت استفاده مربیان و والدین، دو دسته آن را بیان و تشریح میکنیم.

 

مدل اول) مستقیم و غیر مستقیم بودن بازخورد و نتیجه مسئولیت:

 

این مدل اشاره به آن دارد که چقدر ما به متربی ابراز میکنیم که این رفتار و این اتفاق و شرایط بوجود آمده نتیجه مسئولیت اوست. به زبان ساده چقدر به رویش می آوریم.

این مدل صفر و یک نبوده بلکه یک طیفی است که طبیعتا رفتار های غیر مستقیم اثر عمیق تر و بلند مدت تری دارند و اصطلاحا صدایش هم کمتر است.

مثلا در بیان ساده وقتی کارنامه را با نمرات بد میبینیم، اگر دعوایش کنیم که این چه نمره ای است و چرا اینقدر بد است، این رفتار کاملا مستقیم است  و یا اگر مثلا رفتارمان عادی باشد و تنها چند ساعتی با او سرد رفتار کنیم، این رفتار کمی به سمت غیر مستقیم بودن گرایش دارد. 

 

ما از بازخورد های مستقیم طبیعی نمیتوانیم جلوگیری کنیم و البته بد هم نیست و خیلی هم خوب است. مثل طعم بد غذا در زمانی که مسئولیت آشپزی را خوب انجام نداده. اما در بخش هایی که دست ماست سعی کنیم رفتار ها غیر مستقیم باشد. مثلا در همین مثال غذا، همین که متوجه شد غذا خوب نشده کافی است، دیگر ما به رویش نیاوریم. رفتار های مستقیم ما که مصنوعی و ساختگی هم هستند مسئولیت را تبدیل به وظیفه کرده و در عمل آن نتایجی را که از سپردن مسئولیت مد نظر داریم محقق نخواهد شد. 

 

 

 

مدل دوم) طبیعی و یا مصنوعی بودن بازخورد و نتیجه مسئولیت:

طبیعی و مصنوعی بودن ، به ایجاد کننده بازخورد اشاره دارد. به طور کلی بازخورد هایی که نتیجه طبیعی عمل بوده و فردی که مسئولیت را سپرده در ایجاد آن موثر نباشد را بازخورد طبیعی و در نتیجه بازخورد هایی را که مربی و فردی که مسئولیت را به متربی سپرده در ایجاد آن موثر میباشد را بازخورد مصنوعی و ساختگی میگوییم.

مثلا رضایت میهمانان از طعم غذا در وقتی که مادر مسئولیت پختن غذا را به فرزندش میسپارد طبیعی و اما اگر در همین مثال مادر کوچکترین اثری در این نتیجه داشته باشد به همان اندازه مصنوعی خواهد بود مثلا به میهمانان بگوید که علی آقا امروز خیلی زحمت کشیدن و غذا رو هم درست کردن تا میهمانان رضایتشون رو نشون و فرزندش رو تشویق کنند.

من باب مثال، احساس هویت و رضایت قلبی که ناشی از انجام مسئولیت هست را طبیعی میگوییم و احساسی که ناشی از تشویق مربی در زمان انجام صحیح تکالیف است را مصنوعی میگوییم. 

 

بهترین حالت این است که نتیجه مسئولیت طبیعی باشد و تا میتوانیم از نتایج ساختگی و مصنوعی جلوگیری کنیم. 

 

​​​​​​مانند احساس هویت و شخصیت ناشی از عهده دار بودن یک مسئولیت. 

مانند رضایت قلبی و آرامش روحی ایجاد شده در متربی پس از پایان مسئولیت. 

 

 بازخورد های طبیعی که لازمه ایجاد آن رعایت دقیق مسائل مسئولیت محوری و دوری از وظیفه محوری است باعث میشود فرد نتیجه محور نشود زیرا که اصل مسئولیت در آن محور است نه میزان موفقیت و پیروزی در آن مسئولیت. 

 

امیرحسین شاه محمدی

 

 

 

هرگونه کپی برداری همراه با ذکر منبع حلال و بدون اشکال است. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">