۱۸خرداد
فصل سوم : نجات از سرما
نزدیک ظهر بود که حَقل رو برای همیشه ترک کردیم و قدم تو مسیری گذاشتیم که هیچ اطلاعی از راه و انتهای اون نداشتیم .
ما از بچگی تو حقل بودیم و تجربه چنین سفر هایی رو نداشتیم و سفر کردن هم بلد نیستیم .
قرار بود کمی که از ظهر گذشت کوهستان رو رد کنیم و قبل از غروب نیز به تبوک برسیم اما الآن هوا داره تاریک میشه و ما هنوز تو کوهستانیم . هوا خیلی سرده و برف شدیدی میباره . خیلی خوب جلو رو نمیشه دید . چشمامون رو نیمه باز نگه داشتیم تا برف تو چشمامون نره .